شفا درته پیاله است!

نگویمت که همه ساله می پرستی کن

                                            سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش!

 مرحوم عارف سالک واصل حاج میرزا اسماعیل دولابی که رضوان خدا براوباد در باره این بیت ازخواجه رند شیراز می فرمود خواجه این بیت را در باره سه ماه ستودنی رجب شعبان و رمضان گفته است!

 حضرت لسان الغیب می فرماید کسی که حرمت بندگی را دراین سه ماه نگه دارد راهش برای نه ماه بعدی سال ، هموارشده است.

در نظرخواجه شیرازکه برگرفته ازآیات وروایات است زمانها همانند آدمها یکسان نیستند.خوب وبد دارند .سعد ونحس دارند والبته این خوب وبد وسعد و نحس دقیقا درارتباط با وقایعی است که در آنها رخ می دهد.

رجب ماه ریزش رحمت الهی که در آن علی به عالم هستی هدیه شد ومحمد از حرا به هدایت مردم مبعوث تا پایان بخشی زیبا بررسالت همه پیامبران الهی باشد .


ادامه نوشته

به زحمت زنده ایم؟

آیت‌الله جوادی آملی تصریح کرد: ما خودمان را فریب ندهیم؛ ما مثل کسی که قلبش 80 درصد از کار افتاده و با 20 درصد کار می‌کند، هستیم. تعارف هم نکنیم، با 20 درصد زنده‌ایم و 80 درصد با ربا به سر می‌برند.

این مرجع تقلید با ابراز تاسف از اختلاس 3 هزار میلیارد تومان و اختلاس دیگر در مورد بیمه اظهار داشت: این کشور به زحمت و با دعای امام زمان(ع) زنده است.

این فرازی از بیانات مرجع عالیقدر، آیت الله جوادی آملی است که خبرگزاری مهر آن را نقل کرده است.

ادامه نوشته

نیایش های شهید چمران

درمیان مردان جنگ مردانی بودند که در کشاکش آتش و خون و گلوله

احساسی لطیف داشتند.اگر به کتابهایی که درباره سیرت بعضی از این شهیدان نوشته شده نیم نگاهی انداخته شود رگه هایی از این احساس لطیف دیده می شود.

مردانی که به قول امام که سلسله جنبان شهادت بود راه صدساله را یک شبه رفتند.

مردانی که دنیا با همه چرب و شیرین آن وجنگ با همه فراز و فرودش نتوانست در احساس عرفانی آنها راهی بیابد.

مردانی که همه او را دیدند و او شدند. مردانی که هم اکنون اگر چه  از کاروانی که نور خوردند و نور آشامیدند و همه نور شدند ! جا مانده اند ولی گمنام در میان جامعه ما زندگی می کنند و در آتش قراق می سوزند.

مردانی همچون چمران که مصطفای دوم امام بود  و چنان احساسی لطیف داشت که قلم نمی توانست آن همه بار لطافت را بر دوش کشد و بر دل صفحه سفید کاغذ بسپارد.

بارها که نیایشهای دکتر مصطفی را خوانده ام به احساس لطیف او غبطه خورده ام. مصطفی روخی بزرگ داشت که جسم او. به سختی آن رامی کشید!

مصطفایی که اگر به دلیل حضورش در اهواز ودر جبهه های جنگ دیر به دیدار امام می رفت امام می فرمود دلم برای او تنگ شده است بگوئید به ملاقات بیاید.

-------------------

مطالب مرتبط:

- چمران مردی که سهم خدا شد

ادامه نوشته

یاسین مرا نفرستادی؟!

....هنوز مردم از ایشان چیزهایی می‌گویند و ارتباطاتی دارند که من اینها را ضبط نمی‌کنم و گرنه خیلی جالب است. مثلا در فروردین سال گذشته که من عراق بودم و به دنبال کسی یا نشانی از سالهای حضور پدرم به همه آن مکان‌ها رفتم، و بعد که برگشتم گاهی نمی‌شد سوره یاسینی را که هر شب برایشان می‌خواندم را بخوانم. البته نماز نجف یک سوره یاسین و الرحمانی دارد که من به پدرم هدیه می‌کردم.

روزی جوانی که کمک آشپزی در حوالی اراک بود پس از 5 بار مراجعه آمد و گفت که از پدرم پیغامی دارد. من آن جوان را دیدم. او سه پیغام داشت که دو تای اول درست بود و در پیغام سوم گفت آیت الله بهجت گفته به پسرم بگو که یاسین مرا نفرستادی! جوان از من پرسید: یاسین کیست؟ گفتم منظور پدرم سوره یاسینی است که هدیه‌اش می‌کنم.
یک ماه بعد دوباره جوان را دیدم که گفت: آیت الله بهجت را دیدم . از من تشکر کرد که پیغامم را رساندی ولی پسرم هنوز گاهی تخلف می‌کند (درخواندن یاسین)

راست می‌گفت . خنده‌ام گرفت.

ادامه نوشته

سرّ اسمای علی!

امشب شب بزرگی است .خدا در این شب نعمت علی را به قلب عالم هستی، پیامبر،عرضه کرده است.

افسوس که دست ما از دسترسی به این شاخسار معرفت کوتاه است.

کافی است بعضی که از این معارف فاصله دارند باخود کمی بیندیشند که یک زن فاطمه نام در آستانه وضع حمل با آن همه حساسیتهای زایمان وضرورت رسیدگی به وی با شکافته شدن دیواری سنگی پای به درون خانه ای می گذارد که مقدسترین خانه ای است که می توان بر روی زمین از آن نشانی یافت و سه روز با فرزند تازه متولدش که لاهوت ابد است می ماند و تمام تلاش مکیان برای گشودن در خانه کعبه بی نتیجه می ماند و پس از سه روز با فرزندی در دست که نورانیت چهره اش رشک ماه و خورشید بود و هست ، ازخانه کعبه بیرون می آید...

سالها پیش در جایی این شعر زیبای شاعری عرب را خواندم که گفته بود:

ان یکن یجعل لله البنون     و تعالی الله عمایصفون

فولیدالبیت احلی ان یکون    لولیدالبیت حقا ولدا!

اگر بنابود آنگونه که عیسویان به اشتباه می گویندخدا فرزند دارد، آن فرزند نه عیسی، که علی است. چون فرزند درخانه پدرش متولد می شود! اما خدای سبحان از آنچه در باره او می گویند پاک و منزه است!

در خانه اگر کس است یک حرف بس است!

این شعر را شاعر فارسی سرا اقبال لاهوری که بر مذهب اهل سنت بود درباره علی سروده است.

من با دیدن این شعر از او و از مولانا و سعدی  و.. که به اهل سنت معروفند هرگز به سنی بودن آنها ایمان ندارم. چنین بنظر می رسد که این فرزانگان با درک شرایط تاریخی و حاکمیت برخی حاکمان متعصب و خونریز اهل سنت برای زنده ماندن چاره ای جز این نداشتند که مذهب خود را بر مشی اهل بیت کتمان کنند. 

من به همین دلیل است که مبنای مذهب را عشق و محبت می دانم. ومگر نه اینکه در روایت آمده است: هل الدین الا الحب؟آیا دین چیزی جز محبت هم هست؟

اگر مذهب عشق و عشق مذهب نباشد،گاندی و سلیمان کتانی و جورج جرداق مسیحی را که عباراتی آنگونه در باره پیامبر و علی و حسین گفته اند- که کمتر شیعه ای گفته است-  را می توان برچه مذهبی چه نامید؟

 و مگر نه این که گفته اند:

از کوزه همان برون تراود که در اوست!


خاکم و از مهر او آیینه‌ام

می‌توان دیدن نوا در سینه‌ام

مُرسل حق کرد نام «بوتراب»
حق، یدالله خواند در امّ الکتاب

هر که دانای رموز زندگی‌ست
سِرّ اسمای علی داند که چیست

خاک تاریکی که نام او تن است
عقل از بیداد او در شیون است

شیر حق این خاک را تسخیر کرد
این گِل تاریک را اکسیر کرد

مرتضی کز تیغ او حق روشن است
بوتراب از فتح اقلیم تن است

هر که در آفاق گردد بو تراب
بازگرداند ز مغرب، آفتاب

راهی برای آشتی می گذارم

این مطلب مختصر که از کتاب تذکره الاولیای عطار است را دوستی برایم فرستاد و اشک مرا در آورد. بنظرم رسید بهتر است با درج آن ،روال بحث کنونی تغییرپیدا کند. حرفی زده شد و پاسخی داده شد.

ماه رجب است . ماهی که از آن به لفظ حرام- بسیار محترم - تعبیر شده است. طاعت و گناه در این ماه با گناه و طاعت در ماههای دیگر فرق می کند.در ماه رجب ریزش رحمت الهی بسیار است .کافی است از خویش به در آئیم و خود را در زیر این بارش بسیار قرار دهیم.

خدا به ما توفیق بدهد در این شبها در شب را بزنیم،بازخواهدشد.

......................................................

از سمنون محب حکایت شده که گفته است:

از شبلی که از مشایخ بزرگ صوفیه است ، شنیدم که می گفت:

همراه کاروانی درصحرای شام بودم، عرب های بیابان نشین بر کاروان حمله آوردند، آن را گرفتند و کالاهای کاروان را بر امیر خود عرضه می کردند.
در میان کالاها ،کیسه ای آکنده از بادام و شکر بود که آنان همگی از آن خوردند ولی امیر ایشان نخورد. به او گفتم: چرا تو از اینها نمی خوری؟ گفت: من روزه ام، گفتم:

راهزنی می کنی، اموال را می گیری، انسان ها را می کشی، با این حال روزه داری؟

گفت: ای شیخ، من راهی برای آشتی می گذارم.

مدت ها پس از آن او را در حال احرام دیدم....

کدام پیشکسوت؟! آری کدام پیش کسوت!

..."وای بر جماعتی که غلامعلی رجایی پاچه خوار موسوی، می شود پیشکسوت آن. همو که متاسفانه با صلاح دید برخی ساده لوحان ارگان های فرهنگی، در دانشگاه ها مثلا دروس دفاع مقدس تدریس - که نه به واقع تحریف می کند - و عقده های شکست فتنه 88 را تخلیه کرده، هر آن چه از مغز مغرضش سرچشمه می گیرد، در مغز جوانان القا می کند. این روزها متاسفانه شاهد هستیم که برخی بازی خوردگان فتنه 88 با عَلَم کردن سوابق خود در جبهه و جنگ، مجددا فرصت حضور پیدا کرده و به عرض اندام و تفکر مریض خویش می پردازند. افرادی که وبلاگ، سایت و نوشته هاشان در روزنامه های فتنه گران، مملو است از اهانت، هتاکی و تحریف حقایق، امروز شده اند پیشکسوت دفاع مقد س،کدام پیشکسوت و کدام دفاع مقدس؟...."

این بخشی از یادداشت برادر رزمنده ای بنام حمید داوود آبادی است همو که در فیلم قلاده های طلا بازی کرد تا با بازی خود در این فیلم  پرد ه ای دیگر بر روی رازی که در انتخابات سال 88 آفریده شد و هرگز برای همیشه سر به مهر وسربسته نخواهد ماند! بیندازد. همو که  بودن در کنار دیگرانی مانند....! را  با سابقه زندانی که در جمهوری اسلامی دارد بر بودن در کنار زندان رفته های زمان شاه و همرزمان سابقش مثل من و ما ترجیح  داده و می دهد. و البته که زمانه عوض شده است!

ادامه نوشته

ياد آن روزهاي بي كينه بخير!

ديروزسه شنبه نوزدهمين محفل پيشكسوتان جهاد و شهادت درمسجد حضرت ولي عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف - مسجدخوزستانيهاي مقيم تهران- در خيايان وزرا جنب پارك ساعي برگزارشد.اين نشست فصلي است و با همت ستودني جناب امير دريابان علي شمخاني و ياران ايشان در هيئت امناي اين محفل كه من هم در آن افتخار حضور دارم ،برگزارمي شود.

يكي از برنامه هاي اين نشست ميزگرد برو بچه هاي مسئول تبليغات جبهه وجنگ مركب ازارتش وسپاه وجهاد وصداوسيما بود .

دراين ميزگرد كه دكترسيد كمال خرازي- وزيرامورخارجه دولت خاتمي - كه در آن زمان رييس ستاد تبليغات جنگ بود وسردارعليرضا مزيناني ومن واميربالاروحجت الاسلام رباني- ازعقيدتي سياسي ارتش ومجيد رجبي معمارازمسئولين تبيلغات ستاد مركزي سپاه وآقاي نواب مسدول فرهنگي جهادسازندگي وغلامرضا كوچك از دوستان صداوسيماي مركزاهواز حضورداشتند به هركس ده دقيقه وقت داده شد تا درباره عملكرد تبليغاتي دوره مسوليت خود براي جمع حاضركه تماما پيشكسوتان جنگ ازارتش وسپاه وكميته وبسيج وجهاد وحتي ژاندارمري هستند،سخن بگويد.

 درآخركه نويت به من رسيد،  تصميم گرفتم مطالبم را بر روي صدام و امام در اين زمينه متمركز كنم .

گفتم:

صدام درسه زمينه مهاجم بود:

هجوم نظامي كه 5 استان ما را نيمه اشغال كرد و درسياست خارجي و در زمينه تبليغات.

 صدام درسياست خارجي چنان موفق عمل كرده بود كه با اينكه آشكارا به سرزمينهاي ما تجاوز و شهرها و روستاهاي ما را تصرف كرده بود اما با برخورداري ازدستگاه تبليغات قوي كه خود شخصا آن راهدايت و اداره مي كرد وبه كمك رسانه هاي غربي حامي خود ما را مهاجم ومتجاوزمي ناميد.

ادامه نوشته

يك بعد از ظهر با هاشمي

Hemmat Khahi - ISNA (7 of 13).jpg

 سال 1327 بود که من به قم آمدم .آن موقع  زمان مرجعيت آقاي  بروجردی بود.

این را مردی به نام هاشمي می گفت که بیش ازسه دهه است نام او با نام امام وانقلاب عجین شده است. دو شنبه عصربود كه با دانشجویان علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی  واحد تهران جنوب دیداری داشت.

 قبل از اینکه به جمع دانشجويان بیاید با بعضی از دانشجويان که خصوصی صحبت کردم می گفتند برای اولین بار است که او را می بینند ومن  چقد راز اين سخن متاسف شدم..یکی از آنها كه می گفت دارد فارغ التحصيل مي شود مي گفت من بچه بودم که آقای هاشمی به شهرما آمد وبا مردم سخن گفت.

چرا بايد بين هاشمي وامثال ايشان با نسل حواني كه درسالهايي نه چندان دورسكان اداره كشوربه دست با كفايتشان سپرده خواهدشد چنين فاصله دهشتناكي وجود داشته باشد؟

 وقتی هاشمي سخن می گفت به چهره اش مي نگریستم و در این اندیشه بودم که این مرد چیزی نزدیک به 64 سال است که درعرصه علم ومبارزه وسیاست تلاش و حضوري فعال وبا نشاط دارد .

وقتی سخن می گفت، به چهره اش  می نگریستم وبا خود می گفتم که درصفحه سفید چهره این مرد هزاران خط  راز و رمز ناگفته از حوادث  وتحولات سیاسی واجتماعی شصت سال اخیرمی توان خواند اما وی با فراست خاص وتسلط منحصربفردی که در موقع سخن گفتن دارد- البته به سختی- از بروز و ظهور مکنونات درونی اش در دیدار با دیگران جلوگیری می کند.

ادامه نوشته