از خودمان می ترسیم!

«ما از قشرهاى خودمان مى‏ترسیم؛ از خودمان‏،چنانچه شما آقایان و همپالگیهاى شما، سنخ روحانیت همه- ایّدهم اللَّه تعالى- اگر کارهایى خداى نخواسته انجام بدهید که از چشم ملت بیفتید، و لو در دراز مدت، آن روز است که فانتوم لازم نیست دیگر، خود ملت شما را کنار مى‏زند. و ملت هم بى‏هادى نمى‏تواند کارى انجام بدهد، و آنها و لو حالا تهیه براى چندین سال دیگر هم باشد کار خودشان را آن وقت مى‏توانند انجام بدهند. (صحیفه امام ج 13، ص 19)

-----------------------------------

 به عیارات امام دقت کنید!

انگار امام الآن با بعضی از روحانیون دارد حرف می زند!

چقدر این مرد این روزها غریب است و تفکرش مهجور  و سیر ه اش متروک!

او چندبار دست هاشمی و خامنه ای را در دست هم گذاشت و انقلاب را به آنها سپرد و اکنون عده ای ...

همسر امام هم به هاشمی گفته بود: امام که داشت از دنیا می رفت خیالش راحت بود که انقلاب را به شما و آقای خامنه ای سپرده است.

من تردید ندارم که عده ای این دستها را از هم جدا می خواهند.

به نطق ها و خبرسازیهای بعضی روحانیون و رسانه ها بنگرید! انگار تکلیفی جز جدایی این دو ندارند!

اگر چه هاشمی بدون اینکه خطیه جمعه بخواند و بدون اینکه ریاست مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام-  که بعضی آرزو می کنند وی را بر مسند ریاست آن نبینند !- را  بر عهده داشته باشد،باز هم هاشمی است اما بعضی لابد از سر یصیرت بگونه ای علیه هاشمی حرف می زنند که انگار ایشان با حکم کسی غیر از رهبری بر عالی ترین مسند نظام در مجمع تشخیص مصلحت نظام نشسته است.

تردید ندارم امام هم در این روزها نگران انقلاب و مردم خویش است.

بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر 

بار دگر روزگار چون شکر آید!

آمین!


عکس سخن می گوید!

در میان وب سایتهایی که از من می خواهند به آنها سریزنم  ومی زنم این عکس زیبا را دیدم و دریغم آمد با حسی که به بیننده منتقل می کند شما هم از آن بی بهره باشید .این عکس خیلی با آدم حرف می زند! 

آدم حاضر است همه چیزش رابدهد و درعوض این التماس را که از ذرات وجود به خالق بی نیاز سرچشمه گرفته است به او بدهند!

نکته قشنگ تر این عکس آن است که حس کنیم خدا دارد با این طفل چه رابطه ای برقرار می کند!

م

نکند عقل در این مملکت تعطیل است؟

دیدار با جمعی از مدیران صنایع غذایی کشور «اسفند۹۱»

مغرب دیروز-  سه شنبه-  یکی از دوستان سابق را دیدم . فرزند دانشجویش که در دانشگاه علوم پزشکی تهران تحصیل می کند با او بود. وقتی ازجوان دانشجو پرسیدم:  از دانشگاه تهران چه خبر؟ لبخند زنان گفت:امروزعصر دردانشکده حقوق دانشگاه تهران مناظره ای بین دکتر زیبا کلام وحجت الاسلام؟ ذوالنوربرقرار بود.

پرسیدم چه گذشت؟ ادامه داد: وقتی ذوالنورگفت: هاشمی حتی اگرهم درانتخابات شرکت کند، رای نمی آورد! تمام دانشجوبان حاضردرسالن یکپارچه او را هو کردند!

این را که گفت دلم بحال مرد بزرگی مثل آقای هاشمی سوخت .هموکه با پشتوانه ای که از دهه سی نزد امام داشت به شهادت حتی منتقدینش در دوران امام وبا نظارت ایشان کشور را اداره می کرد  اما اکنون چنین کسانی با چنان قدر و وزنی! یکی پس از دیگری به مصاف او صف کشیده ومی کشند، بی آنکه وی با روشی که دارد آنان را به مصاف خویش فرا خوانده باشد. چه اساسا وی نه تنها اهل مصاف نیست بلکه  در برابر سیل تهمتها وتخریبها غالبا حاضربه دفاع ازخویش هم نیست.

 سالها قبل یکی ازدوستان نزدیک من که درانتخابات سال 84 درستاد آقای هاشمی کارمی کرده است ،می گفت: 

ادامه نوشته

پس از سقیفه

دراین ترم ، درس تاریخ تشیع بحث به سقیفه رسیده است. جلسه قبل به دانشجویان می گفتم در تاریخ اسلام به لحاظ تاثیرگذاری پس ازبعثت رسول اکرم و غدیر، مساله ای به اهمیت ماجرای سقیفه وجود ندارد.اثرات مخرب این رویداد که مقارن با ارتحال رسول اکرم صورت گرفت،پس از گذشت چهارده قرن، هم اکنون نیز درجهان اسلام خودنمایی می کند .

درکلاس گفتم :عجیب است که با آنهمه تاکید پیامبربرجانشینی علی و وجود صدها روایت صحیح و محکم در این باره از رسول خدا جامعه صدر اسلام با توجه به تاثیر آداب و رسوم قبیله ای و عشیره ای این امر را نادیده گرفتند و بعضی از سران مهاجرین و انصار در رقابتی آشکار ، به تعیین خلیفه پس از نبی دست یازیدند و شد آنچه که جناب سلمان فارسی به زبان شیرین فارسی به آنها درعبارتی کوتاه و بسیار پر معنا گفت :کردید و نکردید! که یعنی بالاخره کار خودتان را کردید و آنچه را که نباید می کردید ،کردید!

نکته عجیب این است که دربعضی از این روایات خود خلیفه اول و دوم مستقیما در جریان امر بوده اند.

به این روایت که به ماجرای" خاصف النعل" -که بمعنای وصله زدن نعلین است- معروف است و راویان شیعه و سنی هر دو آن را از ام سلمه- از زنان پیامبر- روایت کرده اند ، دقت کنید:

رویداد خاصف النعل در غزوه طائف اتفاق افتاده است .ام سلمه که دراین جنگ به همراه پیامبر بود وقتی در آغاز جنگ جمل به عایشه همسر پیامبر که این جنگ را علیه علی به راه انداخته بود، رسید به او گفت : 

به یاد داری که درآن غزوه، من و تو در کنار پیامبر نشسته بودیم و کفش پیامبر پاره شده بود. ناگهان پدرت ابابکر با عمر نزد پیامبر آمدند و ما از نزد آن حضرت بیرون رفتیم .در بیرون خیمه شنیدیم آن دو به رسول خدا گفتند: ای رسول خدا، ما نمی دانیم شما تا چه زمانی درمیان ما خواهی بود، ای کاش ما را به جانشینی خود آگاه می ساختی و حضرت به آنها چنین فرمود: اگر او را به شما معرفی کنم، از گرد او پراکنده می شوید، همچنانکه بنی اسرائیل از گرد هارون – جانشین موسی- پراکنده شدند.

پس ازاینکه آنان از نزد پیامبر بیرون آمدند و شما ازحضرت پرسیدی: ای رسول خدا،جانشین تو کیست؟ حضرت فرمود:پینه دوز کفش. ما پس از شنیدن این فرمایش رسول خدا بلافاصله با شتاب ازخیمه بیرون رفتیم تا ببینیم وصله زن کفش پیامبر کیست و در بیرون جز علی که در زیر سایه درختی نشسته بود و کفش پیامبر را وصله می کرد ،کسی را نیافتیم.

(اصول کافی/ج5 /ص 311 و مسند احمد/ ج3 /ص33 و83 و سنن ترمذی /ج5 /ص298)

روایت دوم را ابن اثیر مورخ شهیر اهل سنت درکتاب نهایه خود ازجناب سلمان فارسی نقل کرده است:

پیامبر در روزعرفه برای مردم خطبه خواند وفرمود: ای مردم، خداوند در این روز به جهت آمرزش گناهانتان به شما مباهات می کند. اما آمرزش خاصه او برای علی است.سپس آن حضرت دستور داد علی به او نزدیک شود. وقتی علی در کنار پیامبر قرار گرفت، رسول خدا به او فرمود: خوشبخت کسی است که پس از من تحت ولایت تو باشد و بدبخت کسی است که تو را نافرمانی کرده و با تو دشمنی نماید.

÷( شیخ مفید /امالی المفید/ص 161 روایت 3)

زنگها به صدا در می آیند!

حجت الاسلام پورمحمدی از نخستین اختلاف خود با احمدی نژاد سخن گفت.

پایگاه خبری انتخاب نوشت:

 مصطفی پور محمدی وزیر سابق کشور و کاندیدای ریاست جمهوری یازدهم در جمع خبرنگاران پیرامون اختلافات میان خود و  رییس جمهور اظهار داشت: اختلاف من با احمدی نژاد در رابطه با قالیباف اتفاق افتاد..

وی در تشریح بروز اختلاف با احمدی نژاد خاطر نشان کرد: همزمان با حضورم در وزارت کشور شورای اسلامی شهر تهران قالیباف را به عنوان شهردار انتخاب کرد و انتصاب وی با حکم وزیر کشور قطعی می شد؛ این همان چیزی بود که احمدی نژاد با آن مخالف بود و با توجه به اینکه امضای حکم قالیباف در آن زمان کار درستی بود بدون در نظر گرفتن نظر رییس جمهور و بدون اطلاع وی حکم قالیباف را امضاء کردم..

پورمحمدی در ادامه افزود: متاسفانه احمدی نژاد تنها به این دلیل که  قالیباف رقیب انتخاباتی ایشان در انتخابات بود با انتصاب وی به عنوان شهردار تهران مخالف بود.

------------------------

بعدالخبر!

این همان احمدی نژاد نیست که به جناب خاتمی ایراد می گرفت که چرا  او را مثل کرباسچی در جلسات هیئت دولت را ه نمی دهد!؟

معنی مدیریت احمدی نژادی واعتقاد او به رای مردم و نمایندگان مردم در شوراها را بخوبی از این خبر کوتاه می شود فهمید و برای درک کلی مدیریت ایشان آن را ضریب داد.

بیت المال یا بیت الحال؟!

بنظرمی رسد این روزها اتفاق تعیین کننده ای در شرف وقوع است .چندروز آینده مثلا سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بنا دارد از دست اندرکاران سفرهای  نوروزی امسال تقدیر کند. خبرهای رسیده  که من بخشی از آنها را می دانم حاکی از این است  که این باربیت المال قرار است برای نمایشی بیش از 100 هزار نفربکارگرفته شود ونام خود را به بیت الحال تغییردهد.

گفته می شود وقطعا چنین است که استادیوم آزادی دریک ترتیب سهمیه بندی شده ازکارمندان وخانواده های آنها درتهران وشهرستانها و...مملوشود تا درآن هم صدای زنده باد بهار رییس دولت به گوش برسد! وهم اسفندیارخان ناشی! مشایی-  که درسمنان با نشان دادن علامت V!! ازفرازجایگاه دیدارریاست جمهوری با مردم نشان داد ازحالا خود را پیروزخیالی انتخابات می داند- در رویای بی تعبیر، پیروزی برای حقوق بگیران دولت مستعجل محمودی ! دست تکان دهد!

اینقدراهداف انتخاباتی متولیان برگزاری این نمایش روشن است که نیازی به بیان آنها دیده نمی شود.

هرچه هست متاسفانه بیانگراین است که آقایان هوش مردم ایران را که این همه درهوش و زیرکی آنان حنجره پاره می کنند دست کم گرفته اند.

ادامه نوشته

تاملات انتخاباتی(3)

تهِ صف معلوم نیست!

کمترازده هفته به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است اما درجامعه متاسفانه شور و شوق لازم برای حضور در انتخابات وخلق یک حماسه سیاسی حقیقی ازجنس دوم خرداد دیده نمی شود.

اینجا وآنجا، همه ازهم می پرسند: چه کسی می آید و چه کسی نمی آید! هاشمی وخاتمی می آیند یا نمی آیند؟باید بیایند یا نباید بیایند؟می گذارند بیایند یا نمی گذارند بیایند؟

وضعیت فضای سرد موجود ،البته بسیارنگران کننده است. برودت آن را می توان بخوبی احساس کرد.

اگراین نامزدهای موجود که تایید صلاحیت وآمدنشان را می شود ازهمین حالا قطعی دانست، بیایند ،برای اینکه ملت بزرگ وشریف ایران آنها را بشناسند و برنامه هایشان را بشنوند ،بازفرصت  کنونی برای شناساندن خود وبرنامه هایشان به مردم بسیاربسیارکم واندک است.

شنیده ام فقط 7 نفرازنمایندگان مجلس هم دارند برای  شرکت درانتخابات ریاست جمهوری آماده می شوند که می گویند پیرموذن نماینده اردبیل هم یکی از آنهاست!

اینقدرصف نامزدهایی که گفته اند می آیند وبه نفع هیچ کس هم کنار نمی روند! طولانی شده است که دیگرته صف معلوم نیست!

بعضی اسامی جدید اینهاهستند: حاجی بابایی ،زاکانی، پیرموذن، واعظ زاده و...

 عداد نامزدهای جناح دولتی هم که فعلا تقریبا معلوم نیست وحتما مشایی ویارانش بابیش از یک گزینه به صحنه خواهند آمد.

با صراحت وبی پرده پوشی  و دلسوزانه به اولیای امرعرض می کنم که بنظراین کمترین، این چهره ها نمی توانند حضورطوفانی ملت را درپای صندوقهای رای موجب شوند تا حماسه سیاسی مورد نظرایحاد شود.

به گمان من، این ملت گزینه های دیگری می خواهد و این گزینه را بارها درنظرسنجی ها یی که از او شده - و براولیای امرهم مخفی نیست-  اعلام کرده است.

نباید بعضی تصور کنند هرآنچه را که  درمورد حضورمردم آرزو وپیش بینی می کنند، مردم همان را بدون کم وکاست انجام می دهند.

بنظرمی رسد ایده ای درحال تحقق است که اگر یک نامزد- مثل هاشمی یا خاتمی -که می تواند بدون تبلیغات و زدن ستاد حدود سی میلیون رای بیاورد ، در این عرصه حاضر نشود..

ادامه نوشته

چرا اینقدر از آمدن هاشمی می ترسید؟

هنوز هاشمی نیامده آقایان اینقدر ترسیده اند که دست به خبرسازی های خنده داری در جهت جعل وتحریف وضع موجود   می زنند وای به حال روزی که هاشمی و رهبری به این تشخیص برسند که برای خروج کشور از این وضعیت سخت و پیچیده داخلی و خارجی- که تنها راه حلش از دید رهبری در سخنرانی مشهد خلق دو حماسه سیاسی و اقتصادی به دست مردم است- با توجه به سطح موجود کاندیداها- که بعضی هایشان حتی برای نمایندگی مجلس در شهرشان یا رای نیاورده اند و یا حداکثر 7000 رای آورده اند!- ایشان با همه پشتوانه وتجربه و نفوذ سیاسی و مردمی و انقلابی مقدر باشد که به رغم عدم تمایل فردی که بارها گفته است شرایط جسمی شان همانند ده سال قبل نیست به ناچار در نقشی فداکارانه به میدان انتخابات بیاید.

 این خبر دوشنبه سایت  های بی باک ایرنا شبکه ایران ،598 و رجا نیوز را ببینید:

« در روزی که رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از نمایندگان برای دیدار نوروزی دعوت کرده بودند ، تیم هاشمی از احمدی نژاد شکست سختی را پذیرفت.

روز گذشته نمایندگان مجلس با دعوت از سوی دو رئیس روبرو شدند ، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس جمهور ، در حالی که حامیان هاشمی رفسنجانی در ماه های اخیر ادعای ارتقای جایگاه هاشمی در بین نخبگان و مردم را مطرح کرده بودند ، دیروز از مجموع 286 نماینده مجلس تنها هفت نفر دعوت آقای هاشمی را قبول کردند و در مقابل حدود 100 نفر از نمایندگان به دیدار دکتر احمدی نژاد رفتند. »

حالا بد نیست ببینیم اصل قضیه چه بوده است؟

رسم پس از انقلاب تاکنون این بوده و هست که پس از تعطیلات نوروز مردم علاقمند و مسولین به دیدار مقامات عالی نظام و از جمله آیت الله هاشمی می روند. روند هم اینگونه است که توسط  دفاتر حضرات روز یا روزهایی مشخص می شود تا هرکس مایل است در این دیدار یا دیدارهای نوروزی حاضر شود.

امسال که بنده در دیدار نوروزی جناب خاتمی شنبه 17-  و در دیدارهای نوروزی آیت الله هاشمی حضور داشتم از نزدیک تفاوت سطح کمی این دیدارها را نسبت به سالهای قبل شاهد بودم که نشانگر اقبال روزافزون سطوح اقشار مختلف جامعه نسبت به این دو بزرگوار است.

برای خاتمی خیابان یاسربند آمده بود و برای هاشمی که به دلایل امنیتی سطح دیدارهای محدودتری نسبت به بقیه مقامات دارد وضع اینگونه بود که ایشان در یک روز مرتباً ازاین سالن به سالن دیگر می رفت تا با جمعیتی که مدتها بود در انتظار دیدار با ایشان در راهروها ایستاده یا در اتاق انتظار نشسته بودند ، دیدارکند.

وقتی این خبر را دیدم که در این ایام پس از عید برای لحظاتی گل لبخند بر لبان من و دوستانی که در بطن ماجرا بودند نشاند .

ادامه نوشته

عظمت عالم هستی

در میان ایمیل های متعدد و مفیدی که دوستان برایم می فرستند این یکی شاید از همه زیباتر باشد .

حس می کنم این ایمیل با  آموزه های مفیدی که در بر دارد کار تبلیغی چندپیامبر گذشته غیر اولوالعزم یکجا در القای کلمه توحید به بیینده برابری کند.

جدا جا دارد انسان با دیدن بخشی از عظمتهای خلقت الهی سر به سجده شکر بگذارد و تا قیامت سر از این سجده بر ندارد. البته توام با خجلتی وصف ناشدنی که ما معصیت کاران چه خدای بزرگی را نافرمانی می کنیم.

به گمان من ارزش بیش از یکبار دیدن دارد. 

برای مشاهده اینجا کلیک کنید

مرگی زود هنگام


پنجشنبه گذشته بود که به مسجد ولی عصر (ع) شهرک محلاتی رفتم تا با حجت الاسلام والمسلمین منصورغفوری امام جماعت این مسجد که در دوران مستاجری ام دراین شهرک درآن نماز می گذاردم، دیداری داشته باشم.

قبل ازنماز، دقایقی دربیرون محراب با هم گفتگویی داشتیم. موقع  نمازکه رسید ازشدت تواضع به من تعارف کرد وارد محراب شوم. فروتنی بسیارش را با ادبی درخور پاسخ دادم. متاسفانه کمتر روحانیون اهل این فروتنی هستند.

می گفت تازه ازسفرتعطیلات - که به همدان وکردستان رفته بود- به تهران آمده است .درسفربود که به او تلفن زدم .گفت درسفراست و دعوتم را بلافاصله برای دیداری پس از بازگشت اجابت خواهدکرد وکرد.

 نماز مغرب وعشا را که به امامت ایشان خواندیم به دفترمسجد رفتیم و ساعتی با هم گفتگوکردیم . ساعت نه و نیم جلسه ای دیگرداشت. قرارشد هفته بعد دوباره همدیگر را ببینیم.دیداری که به ابدیت پیوست.

ادامه نوشته