در دوران نوآوری، بحث تخصصی شدن اجتهاد جدی است. با توجه به وجود آمدن دهها فصل و باب جدید در روابط انسان‌ها و جوامع و تمامی کشورها، نظام اسلامی نمی‌تواند در آن مسایل بی نظر و بی تفاوت باشد.

الان همه می‌فهمند که یک مجتهد نمی‌تواند به تنهایی در همه ابواب مورد نیاز فقهی جامعه و مردم متخصص باشد. هیچ کس قدرت این کار را ندارد. مرحوم شیخ بهایی تعبیر بسیار جالبی دارد.وی که جزو جامع ترین علمای تاریخ ماست و عمده علوم زمان خود را می‌دانست، می‌گوید :

 «هرجا در مقابل ذی فنون قرار گرفتم، پیروز شدم ولی هرجا در مقابل ذی فن قرار گرفتم، شکست خوردم.» یعنی کسی که در یک فن صاحب مهارت است در بحث‌ها مرا که صاحب فن‌های متعدد هستم، شکست می‌داد.» این تجربه شیخ بهایی است. می‌گوید : «غلبت کل ذی فنون و غلبت من کل ذی فن»

چگونه می‌توانیم در عمر 30 یا 40 ساله تحصیل همه علوم دنیا را در حقوق بین الملل، حقوق کودک، حقوق زن، حقوق معلولین، حقوق جامعه و دهها رشته دیگر در حد متخصصان یاد بگیریم؟  در حالی که هرکدام آنها در حد یک تخصص بسیار بالاست که هر کدام چند رشته جدا و گرایش در زیرمجموعه خود دارند. واقعا نمی‌توان قبول کرد که یک نفر با علم به همه علوم در همه مسایل فتوا بدهد.

در دوره حکومت اسلامی داریم به طرف فقه تخصصی می‌رویم. اگر نمی‌خواهیم حکوت اسلامی باشد مثل گذشته می‌توان مسایل را به گونه‌ای طی کرد ولی اگر بخواهیم در همه امور مردم دخالت کنیم، باید با فقه تخصصی باشد. اگر فقه تخصصی را پذیرفتیم ،تقلید تخصصی را هم باید بپذیریم یعنی لازم نیست مقلدین در همه امور از یک مجتهد تقلید کنند. می‌توانند بررسی کنند که مثلا مجتهد متخصص در قضا، دفاع، مسایل اخلاقی، مسایل اقتصادی و غیره کیست تا در هریک از مسایل از بهترین‌های همان موضوع تقلید کنند.

------------------

دیروزکه سری به سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی زدم که تازه از سد فیلترعبور کرده و با همت فرزند ایشان به راه افتاده است، این فرازها را درمصاحبه مکتوب ومفید ایشان با پایگاه بین المللی همکاریهای شیعه –شفقنا- در باب تخصصی بودن مقوله تقلید واجتهاد دیدم ،از طرح چنین موضوع  مهمی به وجد آمدم.

 طرح چنین موضوع مهمی از سوی جناب هاشمی که درافکارعمومی داخل وخارج به سیاستمداری برجسته با بیش از شش دهه تجربه اشتهاردارد، نشانگر این است که درباب فقه وتفسیر واجتهاد نیزمی توان شاهد نظرات بدیع ایشان درجهان اسلام بود.

 واقعیت مسلم این است که درجهان معاصر که پیشرفت بعضی علوم لحظه ای شده است وهر روز برپیچیدگیهای آنها افزوده می شود نمی توان ونباید از یک نفر انتظارداشت که درهمه علوم سرآمد باشد وبخواهد درباره هرموضوعی نظربدهد.برفرض محال اگر کسی هم بخواهد سر از همه علوم دربیاورد برای او این امکان وجود ندارد.نمونه اش تحولات شگرف اقتصادی است .

 خوشبختانه دردانشگاهها سالهاست این مساله درمقاطع دکتری وبعد از آن حل شده است. مثلا کسی  که در رشته تاریخ درس می خواند ومی خواهد تخصص بگیرد، مجاز نیست درهمه دوره ها تحصیل کند ویک موضوع کلی رابرای رساله انتخاب نماید .بلکه باید در دوره ای خاص رساله بنویسد وبا این انتخاب عملا تخصص خود را به همه اعلام می کند و در این صورت تکلیف همه دراستفاده از تخصص اوروشن ومعلوم می شود.

کسی که بخواهد همه دوره های چند صد ساله وبعضا مهم تاریخی همه اقوام وملل را از اول تا آخر بخواند هرگز نمی تواند عمیق، تخصصی وموشکافانه در باب یک موضوع خاص رساله بنویسد .چنین فردی از سالها مطالعه وتحقیق خود سودی نبرده ونخواهد برد وبه دریایی به عمق یک میلی مترشباهت دارد.

سالها پیش دوستی به من می گفت دربعضی از کشورهای اروپایی دانش پزشکی چنان پیشرفت کرده است که وقتی وی برای درمان بیماری چشم راست خود به پزشکی مراجعه کرده بود، ازاوشنیده بود که متاسفانه نمی تواند برایش کاری انجام بدهد چون تخصص وی در چشم چپ است بعد هم آدرس  مطب پزشکی را که در چشم راست تخصص داشت، به دوست من داده بود.

دوست دیگری نیزبا ذکر نمونه ای ازمشاهدات خود می گفت تخصص درعلوم پزشکی دراروپا بجایی رسیده است که مثلا پزشکی که متخصص موی ابروست هرگز درباب مژه چشم بیماری را ویزیت نمی کند.اومی گفت حتی درارتوپدی نیز وضع اینگونه است مثلا کسی که دردست راست تخصص ارتوپدی دارد هرگز بیماری را که دردست چپ مشکل دارد، ویزیت نمی کند.

 سالها قبل که مشکلات حج را از نزدیک می دیدم این سوال برایم مطرح بود که چگونه بعضی مراجع که سالهاست به حج نیامده اند ومشکلات جدید زائرین را درطواف ومشعر ومنی وعرفات از نزدیک ندیده اند براساس رساله های مراجع پیشین احکام حج را برای مقلدین خود نوشته ونسبت به مستحدثات عملا کنشی فعال و نه منفعلانه ندارند.

البته باید اذعان کرد متاسفانه پس از انقلاب و بویژه در سالهای اخیر از جهاتی، شان و منزلت مراجع تا حد تایید این و آن و در نهایت نشان دادن صحنه حضورشان در صحنه انتخابات و دادن رای و محکوم کردن تیلیغات کشورهای غربی عیله نظام پایین آمد و به تعبیر بهتر، این شان عظیم نادیده گرفته شدو.جای خوشبختی است که اخیربیشتر از گذشته شاهداظهار نظرهای بعضی از آنان در نقد اداره کشور ،معیشت مردم و...هستیم.

به گمان من مرجعیت با سکوت و عدم سکوت خود درقبال حقوق  شهروندان در ارتباط با حاکمیت در برابر آزمونی بزرگ قرار گرفته است که دعا می کنیم از آن سربلند بیرون آید.

اینکه بعضی از مراجع عظام دربرابر تضییع حقوق بعضی زندانیان سیاسی ،لبی به سخن نمی گشایند،کشته شدن جوانانی را در کهریزک و خیابانها به صراحت محکوم نمی کنند و با قاطعیتی علی گونه طالب خون بناخق ریخته شان از دستگاه قضا نیستند، و بازار مسلمین را درقبضه چین و ماچین می بینندو... جای نگرانی بسیاری دارد.

کاش روزی بیاید که خود مراجع عظام دراین باب پیشقدم شوند وبه مقلدین خودبگویند درچه زمینه ای می توانند ازآنان تقلید کنند.براین مبنا همانگونه که حضرت آقای هاشمی هم به درستی گفته اند که:

"اگر فقه تخصصی را پذیرفتیم ،تقلید تخصصی را هم باید بپذیریم یعنی لازم نیست مقلدین در همه امور از یک مجتهد تقلید کنند. می‌توانند بررسی کنند که مثلا مجتهد متخصص در قضا، دفاع، مسایل اخلاقی، مسایل اقتصادی و غیره کیست تا در هریک از مسایل از بهترین‌های همان موضوع تقلید کنند."هرمقلد نه یک مرجع که چندین مرجع خواهد داشت واین درجهان امروز امری پسندیده وتجربه شده است.