گزارش یک مصاحبه پائیزی
در اولین روزهای فصل پاییز در حالی که روابط ایران با اروپا و غرب اندکی در حال بهتر شدن است که خدا کند افراطیون نتوانند با اظهارات نسنجیده و غیر منصفانه خود پرونده این فصل جدید را بی نتیجه و نیمه تمام ببندند شاهد مصاحبه خوب لیونل باربر خبرنگار با تجربه روزنامه انگلیسی فایننشیال تایمز با آیت الله هاشمی بودیم. این مصاحبه که اولین مصاحبه این روزنامه در ایران با یکی از شخصیتهای برجسته انقلاب بود حاوی نکات بسیاری بود که بنظر من هم سوالات و هم پاسخهایی که داده شد فراتر از سطح یک مصاحبه و درحد یک مذاکره مهم سیاسی بود.
مصاحبه ساعت یازده بود .دیدار کنندگان 4 نفر بودند شامل آقای لیونل باربر خبرنگار روزنامه و خانم نسبتا مسن همراه او به همراه دو خانم ایرانی که یکی از آنها مترجم بود و در دفتر این روزنامه در تهران کار می کنند. همراه آقای باربر یک عکاس و یک فیلمبردار ایرانی هم بود. ساعت ده و نیم به مجمع رسیدند و پس از پذیرایی دوستان تشریفات به بالا منتقل شدند.
وقتی در انتظار ورود به اتاق آیت الله بودند به آنها پیوستم. جناب آقای سلیمانی مدیرکل مجمع مرا به عنوان مشاور آیت الله هاشمی به باربر معرفی کرد. باربر به گرمی با من دست داد . وقتی گفت برای اولین بار است که به ایران سفر می کند - و از قضا در ابتدای بیانات خود هم به این نکته اشاره کرد و از هاشمی جواب شنید: حالا که اینطوراست بیشتر بمانید و ایران را ببینید. – به ذهنم رسید مطالبی را که در مورد شخصیت و سابقه آیت الله نمی داند، مختصر با او در میان بگذارم . مشتاقانه گوش داد. باربرخودکارش را در آورد و در دفتری که همراه داشت تند تند از گفته ها یادداشت برداشت.خانم همراه او هم چنین کرد. به او گفتم: شاید آیت الله هاشمی درمیان شخصیت های بزرگ انقلاب بعد ازامام، تنها شخصیتی باشد که روزانه خاطراتش را می نویسد و هر سال یک جلد از خاطرات شان منتشر می شود و هیچ امری مانند مسافرت یا بیماری مانع این خود نوشته های ایشان نیست. سری به نشانه تعجب تکان داد و گفت : نگاه به تاریخ و تاریخ نگاری مستمر چنین شخصیتی خیلی مهم است.
از وضع جسمی حاج آقا گفتم و با نشان دادن 36 پله ای که آنها طی کرده و نفس زنان بالا آمده بودند افزودم: ایشان هر روز صبح این پله ها را به سرعت بالا می آید و ما در نظر داریم از این حرکت شان فیلم بگیریم . به خانم همراه باربر که با خنده ای توام با تعجب می گفت: ما حاضر هستیم این کار را بکنیم، گفتم: مشکلی نیست. ایشان باید اجازه بدهند که هنوز نداده اند.
باربر قبل از مصاحبه گفت :با شخصیتهای مهم سیاسی دنیا از جمله نخست وزیر چین، باراک اوباما و پوتین هم مصاحبه هایی داشته و در هیچ یک از آنها – جز در مصاحبه با نخست وزیر چین که آن هم توسط مترجم پدید آمد که واژه ای را چنان بد ترجمه کرد که وزیر خارج چین ناچار به دخالت و اصلاح آن شد- مشکلی نداشته است . انگار می خواست به ما بگوید می داند می خواهد با چه شخصیت بزرگی مصاحبه کند.
ساعت از یازده گذشته بود که به اتاق ملاقات وارد شدند . خانم همراه باربر د راتاق چرخی زد و پرسید: این کتابخانه آقای هاشمی است؟ پاسخ شنید: نه ،اتاق کار و ملاقات های روزانه وی است.
پس از اینکه صندلی ها چیده شد و دوربین ها در جای خود مستقر شد به آیت الله اطلاع داده شد تشریف آوردند و با باربر و من دست دادند و به خانم ها به نشانه احترام سر تکان دادند و در جای خود نشستند.طبق معمول همه دیدارها بلافاصله به مهمان ها تبسم کنان گفتند: خیلی خوش آمدید.
آقای باربر در فرصتی حدودا یک ساعته، 57 سوال از آیت الله کرد. وی با هوشیاری تمام- در قامت یک دیپلمات نه یک خبرنگار- از هر موضوعی پرسید : از وضعیت اقتصادی ایران و از آینده و شرایط ایران پس از توافق ایران با اروپا در باره مساله هسته ای ،از روابط ایران با عربستان و تاثیر این توافق بر این رابطه، از دخالت ایران در امور عراق و سوریه، از راه حل بحران فلسطین. از وضعیت داخلی ایران و... و آیت الله آرام ومسلط با حوصله و متبسم به همه پرسشهای وی پاسخ های بعضا کوتاه وسنجیده ای داد . خبرتفصیلی این مصاحبه اکنون درسایت ایشان و سایتهای خبری داخلی منتشر شده است.
در این مصاحبه بیشتر سوالات، پیرامون مساله هسته ای ،وضعیت اقتصادی و روابط خارجی بود.
شاید جالب ترین بخش این مصاحبه درسوالی بود که خبرنگار پرسید:
شما در مورد سر و صداهایی که از اسرائیل میآید، نگران نیستید؟
آقای هاشمی لبخند زنان پاسخ داد:اسرائیل در مقابل ایران خیلی کوچک است. ماهی کوچولو، نمی تواند ماهی بزرگ را بخورد. ماهیهای کوچکتر را می تواند بخورد.
وهنگامی که خبرنگار از این تعبیر جا خورد و گفت:
مطمئناً اسرائیلی ها خیلی خوشحال میشوند که شما این گونه شما توصیفشان میکنید.
آیت الله که غالبا درچنین مواردی خیلی حاضر جواب است، تبسم کنان گفت: چه ایرادی دارد؟ ما هم دلمان نمیخواهد که بد حال بشوند!
خبرنگار پرسید :پس از نظر شما فقط سر و صداست؟
آقای هاشمی پاسخ داد: بله. کار دیگری از آنها بر نمیآید. اسرائیل زورش در جنگهای 33 روزه به حزبالله محدود لبنان نرسید.
وقتی خبرنگار از ارائه راه حل توافق بین فلسطینی ها و اسرائیلی ها پرسید، آقای هاشمی تفاهم بین این دو را ممکن دانستند و گفتند:
من سالها پیش یک راه حل را پیشنهاد کردم که نتیجه نداد. آن راه حل این بود که یک افکار سنجی از همه فلسطینیهای موجود در خود فلسطین یا آواره ها و یهودیهای موجود در فلسطین شود و نتیجه افکارعمومی را همه بپذیرند. اگر این اتفاق بیفتد، فلسطین در صلح زندگی میکند.
در رابطه با نقش ایران در سوریه،آیت الله پاسخی به خبرنگار داد که من احساس می کنم همانند پرتاب توپ در بازی والیبال از بالای دست مدافعین این پاسخ را توسط او به سران قدرتهای غربی دخیل در مناقشات سوریه پاس کرده است:
خبرنگار پرسید: در مورد مناقشهای که در سوریه هست، آیا ایران میتواند نقش سازندهای ایفا کند برای اینکه آن مناقشه خاتمه پیدا کند؟
آیت الله گفت: بهتر از اینی که هست، میتوانیم نقش ایفا کنیم.
به اعتقاد من از این بهتر نمی شد پیام داد که در حل مشکل سوریه حتما باید نقش آفرینی ایران دیده شود.
سوال دیگر خبرنگار در باره راه حلی عملی برای رفع اختلاف شیعیان و سنی ها بود که نمونه آن را در سوریه می توان دید .
آیت الله گفت: راه حلش را من سابقاً به پادشاه عربستان گفتم و آن، اینکه کمیسیون علمایی از علمای فرق اسلامی تشکیل شود و مبانی دینی را مرجعیت کنند که عوام هم مخالفت نکنند. سخت نیست اگر بخواهیم کار کنیم. ولی آن کمیسیون اجرایی نشد.
نکته ای را که آیت الله هوشمندانه در باره علل اجرایی نشدن آن کمیسیون به خبرنگار نگفت، من برای درج در تاریخ می نویسم تا عملکرد احمدی نژاد بیشتر روشن شود .
در آخرین سفر آقای هاشمی به عربستان در شهریور سال 1384 وقتی پادشاه عربستان در این باره و موارد مهم دیگر جهان اسلام با آقای هاشمی توافق کرد که کمیته هایی تشکیل شود و دربازگشت آیت الله به ایران، مضمون این توافقات مهم به احمدی نژاد اطلاع داده شد متاسفانه ایشان هیچ اعتنایی به آنها نکرد و تمام زحمات هاشمی در این سفر برای حل مشکلات فیما بین ایران و اعراب از یکسو و شیعیان و اهل تسنن از سوی دیگر- که پادشاه عربستان با آنها در تشکیل 5 کمیته موافقت نموده بود - بر باد رفت!
تردید ندارم که احمدی نژاد باید بخاطر این نوع کارهایش که به منافع ملی ما و سایر مسلمین آسیبهای زیادی وارد کرد باید در پیشگاه خدا حساب سختی پس بدهد که با لجاجت و خود سری هایش چه صدماتی که به مسلمین وارد نکرد.این کمیسیون تشکیل نشد و در اثر عدم تحقق آن چه خونهایی که از مسلمین بر زمین ریخته نشد.
وقتی باربر مساله دخالت ایران در عراق را مطرح کرد وگفت : در مورد عراق، خیلیها در غرب و در آمریکا فکر میکنند که ایران خیلی نفوذ دارد. آیا شما فکر میکنید این نفوذ ایران در عراق مشروع است؟ ده سال بعد از اینکه آمریکا به عراق حمله کرده است، وضعیت عراق را چگونه میبینید؟
آقای هاشمی هوشمندانه در پاسخ پای غرامت صد میلیاردی را بمیان کشید و آن را علاوه بر اینکه منتفی نمی دانست بهترین دلیل عدم دخالت ما در عراق دانست.به گمان من حالا که وضعیت اقتصادی عراق خیلی بهتر از سالهای قبل شده است دولت روحانی با جدیت باید این مساله را در دستور کار قرار دهد:
آیت الله گفت:
...حضور ما در عراق نفعی برای ما ندارد، بلکه هزینه دارد ولی میخواهیم عراق نجات پیدا کند و در صلح زندگی کند. حتی هنوز طلبی را که از عراق داریم، یعنی صد میلیارد خسارت جنگ را که سازمان ملل برای ما دیده، هنوز نگرفتیم برای اینکه آنها گرفتار بودند.
فراز مهم دیگر مصاحبه این بود که وقتی خبرنگار از تغییر نگاه ایران در روابط با خارج در این ایام پرسید، ایشان در پاسخی واقع بینانه ریشه تغییرات اخیر را مربوط به خواسته مردم - و نه تغییر نظر حاکمیت- دانستند و اظهار امیدواری کردند که اگر غرب رفتار درستی داشته باشد این رفتار ادامه پیدا خواهد کرد:
خبرنگار پرسید:
ایران یک قدرت بزرگ منطقهای است. چه نوع رفتاری در یک سال آینده یا در آینده نزدیک میتوانیم از ایران ببینیم که متفاوت خواهد بود از آنچه رفتاری که ایران داشته است؟
آقای هاشمی پاسخ داد: اگر این مسیری که جدید باز شده است، به خوبی ادامه پیدا کند، شماها رفتار دیگری از ایران خواهید دید.
خبرنگار پرسید:- ما زبان و تصویر ایران را دیدیم که الان خیلی تغییر کرده است ولی چقدر رفتار تغییر خواهد کرد؟ آیا مثالی را میتوانید بگویید در مورد اینکه چه تغییری خواهد کرد؟
آیت الله پاسخ داد : گفتم که این تغییر ریشه در تغییر مردم و افکار مردم یعنی افکار عمومی دارد.
آقای هاشمی در مورد تغییر شرایط توسط دولت دکتر روحانی در صد روز گذشته تلویحا با اشاره به اینکه در داخل نیز باید نظیر اتفاقی که در اقدامات دولت در خارج افتاده و ختم بخیر شد - توافق اخیرهسته ای- بیافتد .نکته مهم اینکه گفتند این تغییر با توجه به خرابی های زیاد دولت قبل - به تعبیر ایشان برگرداندن امور به روال طبیعی خود- محتاج به ظرف زمانی یک تا دو ساله خواهد است.
وقتی خبرنگار پرسید: فکر میکنید این 100 روز اول ایشان چطور بوده است؟
آیت الله گفت: در مسائل خارجی، این 100 روز ختم به خیر شد. انشاءالله در داخل همین اتفاق بیفتد.
خبرنگار پرسید: - در مورد 100 روز آینده فکر میکنید میشود اقتصاد را بهبود بخشید؟
آیت الله گفت: آثار مثبتش را می توانیم ببینیم، ولی خرابیها خیلی بیش از اینهاست که در 100 روز بتوانیم جبران کنیم؛ البته حرکت رو به رشد خواهد بود. من فکر میکنم به صورت آرام، ما در یکی - دو سال آینده وضع کشور را طبیعی کنیم.
آیت الله در این مصاحبه از تند روی با تعبیر تازه "ویروس" یاد کرد که جوانها را زود بیمار می کند و افزودند: ریشه این تندروی ها در سیاستهای خود امریکا نهفته است چون این امریکا بود که القاعده و طالبان را درست کرد و بال و پر داد، ایشان گفتند:
فکر میکنم خود آمریکاییها باعث این وضع شدند، برای اینکه در افغانستان اینها آمدند از طالبان حمایت کردند. من همان موقع به امیرعبدالله گفتم که شما دارید بذری را میپاشید که بعداً برای خودتان بلا میآورد. این تروریستها از آنجا درآمدند. از درون طالبان، القاعده بیرون آمد و الان صدها القاعده در هر گوشه دنیا در حال رشد است. این کار چه کسی است؟ در مقابل ما، آنها را تقویت کردند، برای اینکه ما در جنگ داشتیم پیروز میشدیم و خواستند آنها را مزاحم ما کنند. اگر شما مذاکرات آن زمان من را ببینید، میبینید که من این هشدار را همان موقع داده بودم. تندروی ویروسی است که بخصوص جوانها را زود گرفتار میکند.
عمده تاکید و توجه آقای باربر دراین مصاحبه برمساله هسته ای و توافق اخیر جهانی در این باره بود. هرچه پاسخ می شنید انگار سوالات دیگری به ذهنش می رسید:
باز هم میخواهم بپرسم که در یک قرارداد دائمی چه محدودیتهایی برای ایران قابل قبول خواهد بود؟ در مورد اینکه چه تعداد سانتریفیوژ برای ایران قابل قبول است که داشته باشد و چه میزانی از غنیسازی را میتواند داشته باشد؟
محدودیتهایی که در قوانین بینالمللی برای همه کشورها وضع شده، برای ما هم قابل قبول است. عهدنامه عدم گسترش سلاح هستهای که مورد احترام همه دولتها و ملتهاست، از نظر ما هم قابل قبول است و بیشتر از آن هرچه باشد، تحمیلی است.
- پس با این حساب، کشورهایی که خواستار این هستند که برنامه هستهای ایران کلاً از بین برود، از این مسأله ناامید خواهند شد؟
الان هم ناامید هستند. برای اینکه ایران عملاً و فنی دارای این تکنولوژی است. دانش را نمیشود از یک جامعه گرفت.
در روند مصاحبه گاه احساس می شد آیت الله بعنوان یک کارشناس مسلط اقتصادی اظهار نظر می کند. امر ی که حقیقتا بعد از این همه سال دور ی شان از اداره کشور برای من هم تعجب آور بود.به این سوال خبرنگار و پاسخ آیت الله توجه کنید:
فکر میکنید کدام بخشها خیلی جذابیت دارند و برای سرمایهگذاران خارجی و برای ایران مهم هستند؟
در صنایع زیربنایی و روبنایی نفت و گاز و بخصوص پتروشیمی. در صنایع ریلی که ما با این خاک وسیع، میدان وسیعی داریم. در صنایع هوایی و خیلی چیزهای دیگر، کشتیسازی و بندرسازی هم میتوانند. البته ما الان همه اینها را بلد هستیم و سرمایهگذاران خارجی هم پول بیشتری و هم تکنولوژیهای پیشرفتهتر دارند. برای ایشان مهم نبود.
به هنگام ورود خانم همراه باربر از من پرسید حال آیت الله خوب است؟ گفتم کاملا و افزودم سرماخوردگی چند روزه ای داشتند که بر طرف شد.گفتند منظورم حال روحی ایشان پس از رد صلاحیت است؟ گفتم این مساله برای ایشان چندان مهم نبود.
مصاحبه که به اواسط خود رسید، باربر پرسید : هنگامی که صلاحیت شرکت شما در انتخابات تایید نشد ناراحت نشدید؟ وقنی آیت الله بلافاصله و با خنده پاسخ داد: اصلا! به چهره خبرنگار نگریستم از این پاسخ، کاملا متعجب بنظر می رسید.گویی باورش نمی شد این حادثه مهم برای آیت الله اینقدر بی اهمیت باشد.
آقای هاشمی در ادامه گفتند: برای اینکه فکر کردم آنچه که اصل است، افکار مردم است و افکار مردم راه خودش را باز میکند. مردم ما خیلی سیاسی و خیلی در صحنه هستند.
این مصاحبه حدود یک ساعت طول کشید و تا جناب سلیمانی مدیر کل روابط عمومی مجمع با اشاره دست به مترجم و خبرنگارگفت: برای یک سوال وقت دارید. – لحظاتی قبل برای آمادگی قبلی با اشاره به او گفته بود سه سوال- خبرنگار با تکان دادن سر بعلامت موافقت پس از پرسیدن آخرین سوال و دریافت پاسخی کوتاه ،بلافاصله مصاحبه را تمام کرد و از آقای هاشمی تشکر نمود.
فراز پایانی مصاحبه هم شنیدنی بود که بنظر من آقای هاشمی با رندی به خبرنگار که به ایشان گفت هروقت به لندن آمدید از روزنامه هم بازدید کنید، دم از موزه های خوب لندن زدند! که بنظر من یعنی اینکه آثار گرانبهای تاریخی ملتها ومیراث های تمدنی شان که باعث غنای بیش از حد موز ه های شما شده است در موزه های شما چه می کند!
خیلی متشکر از اینکه این وقت را به ما دادید. باعث افتخارم است که شما را دیدم و این مصاحبه را با شما داشتم. هر وقت به لندن آمدید، درب فاینشنال تایمز به روی شما باز است که این صحبت را ادامه دهیم.
من قبلاً خیلی به لندن آمدم و انشاءالله یک بار دیگر هم در اواخر بیایم.
- اگر شما یک بار دیگر به لندن بیایید، یک تست واقعی است در مورد راهی که دارد برای ایران باز میشود.
انشاءالله که همینگونه باشد. ما قبلاً که لندن میآمدیم، بیشتر برای موزهها و این ها بود. شما موزههای خوبی دارید.
مصاحبه که تمام شد وی چند لحظه به تنهایی جلوی دوربینی که با خود آورده بودند دوباره بر روی صندلی نشست و به بییندگان گفت: من اکنون در اتاق کار آیت الله هاشمی هستم.پیدا بود می خواهد گزارش تصویری این مصاحبه یا بخشهایی از آن را بر روی سایت روزنامه بگذارد .که گذاشت و لینک آن را در این وب مشاهده فرمودید.
پس از مصاحبه ازخبرنگار که مترجم می گفت بیش از دو دهه تجربه روزنامه نگاری وسردبیری دارد و معلوم بود ازمصاحبه راضی بنظرمی رسد، پرسیدم: آیت الله را چگونه دیدید؟ با اشاره به چشمانش گفت: نگاه چشمان بسیار نافذی داشت و ادامه داد: من در این مصاحبه توانستم فقط یک لایه ازپوست یک پیاز را بردارم. کنایه از اینکه آیت الله هاشمی شخصیتی هوشمند وپیچیده دارند . بعد انگاردلش میخواهد بیشتر از آقای هاشمی حرف بزند با بازکردن انگشتهای بسته شده دستش از برداشتهای دیگرش درباره آیت الله گفت: از اینکه صلابت خاصی داشت و به رغم برخورداری از تجربه بالا ،اصلا در او نشانی از غرور ناشی از تظاهر به قدرت ندیدم و درباره مخالفتهایی که بعضا در داخل کشور در بعضی مسائل هست صادقانه به من جواب داد.
من به ایشان گفتم این سخن را من نه از این جهت که با آقای هاشمی کار می کنم می گویم بلکه نتیجه بررسی ها و مطالعات من است که ما در ایران و در سطح جهان اسلام فقط یک هاشمی داریم. باربر به نشانه موافقت سر تکان داد .
پایین که آمدیم .بازدید مختصری از کاخ مرمر داشتند. وقتی کتاب معرفی کاخ مرمر را به او دادم با خوشحالی گفت: این را بعنوان یک سوغات ارزشمند به لندن می برم. به او گفتم بنظر من سوغات اصلی تان این مصاحبه بود!
سپس گفتم آقای باربر چرا شما در مصاحبه تان با آیت الله از ظرفیت ها و نقاط مثبت نظام هیچ نپرسیدید وفقط به محدودیتها و ..اشاره کردید؟ . تا حدودی پذیرفت وگفت :آن سوال که از ایشان پرسیدم که چه پیامی برای ایرانیان و اروپا دارید تا حدودی در این راستا بود.
با شوخی ادامه دادم وگفتم: مردم دنیا با هم مشکلی ندارند این خبرنگاران اروپایی هستند که آنها را نسبت به هم بدبین می کنند! . بعد دو نمونه هم مثال زدم که در جنگ عراق با ایران بعضی خبرنگاران غربی بقدری مردم دنیا را نسبت به وضع معیشتی مردم و کشور ما بدبین کرده بودند که وقتی آنها به ایران می آمدند به توصیه آنها باخودشان نان خشک وچراغ قوه می آوردند ولی تا پایشان به فرودگاه تهران می رسید تمام تصورات پیش ساخته شان درهم فرو می ریخت.از شنیدن این حرف متعجب بنظر می رسیدند.
آقای سلیمانی هم به او گفت: ما توقع داریم عین حرفهایی را که زده می شود منتشر کنید چون در غیر اینصورت ما به ناچار اصل متن مصاحبه را منتشر می کنیم.
وقتی با آقای سلیمانی
آقای باربر و همراهان او را بدرقه می کردیم ، ایستادم و گفتم من از شما خدا
حافظی می کنم ایستاد و درحالی که با من دست می داد گفت: به لندن سری بزنید .موزه
های خوبی دارد گفتم اتفاقا رشته من تاریخ است. پرسیدم شما درس چه خوانده اید ؟ گفت
لیسانس تاریخ دارم. به او گفتند فلانی دکترای تاریخ دارد.تا این را شنید با شوخی
با اشاره به خود گفت: ماهی کوچک، نمی تواند ماهی بزرگ – اشاره به من کرد -
را بخورد! درحالی که دستم را از دستش بیرون می کشیدم در عبارتی ایهام
دار به او گفتم : بزرگی و کوچکی ماهی مهم نیست! مهم این است که هر دوی ما، ماهی
دوست داریم! دستش را با خوشحالی در هوا چند بار تکان داد و رفت.