به مناسبت هفته دفاع مقدس گفتگوئی با آقای غلامعلی رجائی از رزمندگان جنگ و مسئول تبلیغات قرارگاه خاتم الانبیا ترتیب دادیم که ضمن پوزش بابت تاخیر در ارسال آن توجه مخاطبین و کاربران را  بدان جلب می کنیم.
 
سیماب: با عنوان اولین سئوال آیا اصولاً استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر در خرداد 61 به مصلحت نظام بود؟
 
در درجه اول لازم است شرایط نظامی و سیاسی کشور و منطقه و سازمان ملل مد نظر قرار گیرد.

در وهله نخست اگر به مصلحت ما نبود که امام(ره) اصلاً استمرار جنگ را قبول نمی‌کردند. ثانیاً زمانی که خرمشهر فتح شد هنوز برخی مناطق و روستاها در دست عراق بود و اگر جنگ ادامه پیدا نمی‌کرد عراق آن مناطق را به ما بازنمی‌گرداند، با اینکه عراق برخی از مواضع جنوب را پس از جنگ تخلیه کرد، اما باز هم بعضی مناطق دست عراق بود.

در درجه دوم امام نظر بر این داشتند که نیروهای ما وارد خاک عراق نشوند، زیرا کشور ما به عنوان متجاوز معرفی می‌شد و سربازهای عراقی انگیزه‌ی لازم برای دفاع در مقابل متجاوز به کشورشان را پیدا می‌کردند و موضع دفاع در مقابل تهاجم دشمن در سازمان‌های بین‌المللی قابل توجیه است، اما موضع تجاوز دیگر قابل توجیه نبود.

 اما پس از جلسه‌ی شورای عالی دفاع در پی استدلالهای نظامی شهید ظهیرنژاد و برخی دیگر پیرامون در تیررس بودن خرمشهر در شرایط آن زمان و دفاع آقای رضایی از استدلال ایشان همان گونه که در خاطرات آقای رضایی نیز منتشر شده است، لزوم به عقب راندن عراق تا جایی که خرمشهر به راحتی در تیررس آن قرار نگیرد برای امام روشن ‌شد.

 اما امام ورود به عراق را مشروط به توجیه مردم نسبت به علت ورود نیروهای ایران به خاک عراق و همچنین عدم آسیب‌پذیری مردم عادی و ... می‌نمایند. توجیه نظامی مسئله امام را متقاعد می‌نماید که نیروها وارد خاک عراق شوند. امام امر جنگ را در دو بستر نظامی و سیاسی پیش می‌برد و این مسئله در ترکیب شورای عالی دفاع نیز مشخص است که در کنار حضور افرادی مانند ظهیرنژاد و رضایی افرادی چون آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله رفسنجانی و میرحسین موسوی نیز حضور دارند. امام در پیام پذیرش قطعنامه نیز اشاره به این موضوع نمودند که تصمیم‌گیری ایشان مبتنی بر نظر کارشناسان سیاسی و نظامی بوده است.

 سیماب: علت اینکه حضرت امام(ره)  پذیرش جنگ را به مثابه خوردن جام زهر یاد کردند چه بود؟

 با توجه به عدم حضور امام در جبهه‌ها افرادی مثل حاج احمد آقا و یا نمایندگانی که گزارشات خصوصی برای امام می‌بردند در کنار گزارشات رسمی فرماندهان ارتش و سپاه در تصمیم‌گیری‌های ایشان مؤثر بودند.

امام در خصوص ادامه‌ی جنگ یک هدف آرمانی داشتند و آن مبتنی بر جنگ تا رفع فتنه از عالم بود و البته این هدف آرمانی بود و افرادی که نتیجه‌ی جنگ را به شکست تعبیر می‌نمایند از این بعد به موضوع می‌نگرند.

هدف منطقی، برداشتن صدام و انحلال رژیم بعث و آزادی مردم عراق بود که ما به این امر نیز نرسیدیم. هدف سوم با توجه به این که پیروزی دو بعد دارد: یکی پیروزی در دفاع و پس‌زدن دشمن که ما در این امر پیروز بودیم و دیگری پیروزی در حمله بود که عراق در حمله نیز از ایران شکست خورد. لذا ما توانستیم با دفاع کامل از تمامیت ارضی کشور در اهداف محلی به پیروزی برسیم.

 اشاره‌ی امام به جام زهر از این بابت بود که امام بین مسلمین تهران، قم، بصره، شام و دمشق تفاوتی قائل نبودند و ستم به مسلمین را نمی‌پسندیدند و چون ایشان مقدورات مملکت برای ادامه‌ی جنگ تا سرنگونی رژیم بعث و سقوط صدام‌حسین را کافی نمی‌دانستند از لفظ جام زهر استفاده کردند، وگرنه از لحاظ داخلی شرایط به گونه‌ای نبود که امام از این لفظ استفاده کنند. نه شهری در دست عراق ماند و نه ما از موضع ذلت با آن‌ها مواجه شدیم.

همچنین در پایان جنگ نیز سازمان ملل عراق را متجاوز معرفی کرد. لذا ما در اهدافمان به نتیجه رسیدیم. اما در اهداف منطقه‌ای به دلیل عدم قدرت کافی به نتیجه نرسیدیم. بنا به بعضی از علل از جمله حضور مستقیم نیروهای آمریکایی در جنگ و کمک‌نمودن آن‌ها به نیروهای بعث نتوانستیم به برخی اهدافمان دسترسی پیدا کنیم.

به عنوان مثال، حضور بالگردهای ناوهای آمریکایی در جنگ فاو یا انهدام هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی وینسنس باعث تضعیف جایگاه ایران در منطقه و مواجهه کشور با یک وضعیت دیگر می گردید.

نظر امام در سه وضعیت محلی، منطقه‌ای و جهانی بود که پس از حضور کارشناسان و مشورت امام با آن‌ها پیرامون نیرو در سال‌های پایانی جنگ به دلیل کم‌بودن تعداد افرادها به این تصمیم گیری دست زدند، به طوری که در بین رزمندگان به شوخی مطرح می‌شد که بچه‌های جنگ دو دسته اند: یا کمی اند که پس از بازگشت از خط مقدم با مجروحیت یا شهادت به طور مستمر کم می‌شوند یا کیفی اند یعنی در پشت جبهه‌ها فقط کیف می‌کنند. همچنین از لحاظ اقتصادی نیز با توجه به برخی تحریم‌ها و شرایط جنگ محدودیت‌هایی وجود داشت. اما در طرف مقابل صدام با بسیج نیرو و امکانات در پشت جبهه‌های عراق و همچنین این که جمعیت عراق نصف جمعیت ایران بود لذا این ما بودیم که برای ادامه‌ی جنگ می‌بایست عِده و عُده را زیاد کنیم و این برای مملکت مقدور نبود تا جایی که در جواب آقای رضایی پیرامون درخواست فن‌آوری لیزر در جنگ آقای هاشمی جواب می‌دهد: ما توانایی تأمین بند پوتین رزمندگان را نداریم، چه برسد به لیزر. لذا امام با واقع‌بینی جنگ را با قطع‌نامه به پایان بردند.

 سیماب: آیا در جبهه های جنگ اختلافی بین نیروهای مسلح وجود داشت؟

 فرماندهان جنگ دو دسته بودند. فرماندهان ارتش که قاعدتاً آموزش‌دیده‌ی زمان پهلوی بودند و بعضاً مانند شهید صیاد شیرازی و شهید بابایی در آمریکا آموزش دیده بودند و فرماندهان سپاه که غالباً از مردم عادی تشکیل می‌شدند و یا دانشجو یا روزنامه‌نگار بودند و یا شغل آزاد داشتند. وجه مشترک آن‌ها این بود که نظامی نبودند و از میان آن‌ها عده‌ی قلیلی مانند شمخانی، رشید و رضایی در زمان انقلاب به منظور مبارزه با رژیم از اسلحه‌های سبک استفاده کرده و کار با اسلحه را قبل از جنگ بلد بودند. در میان فرماندهان سپاه من فردی را سراغ دارم که در اول جنگ در پادگان‌های جنوب آموزش نظامی به منظور حضور جبهه‌ها می‌دید و در ادامه‌ی جنگ از فرماندهان بود.

بر اساس تربیت امام (ره) بر روی فرماندهان، برخی از آنها اگر نظر سیاسی نیز داشتند آن را در مسائل جنگ وارد نمی‌نمودند و این به معنای عدم ورود آنان به صحنه‌ی سیاسی نبود.

فرماندهان گرایش سیاسی خود را به پشت جبهه‌ها انتقال داده بودند. از جمله بحث‌های بنی‌صدر و خط امام که در آن زمان میان رزمندگان مطرح بود.

البته امام در بعضی از مواقع از جمله جلوگیری از ورود روزنامه‌ی رسالت به جبهه‌ها، اجازه‌ی ورود بحث‌های سیاسی به جبهه‌ها را نمی‌دادند.

فرماندهان نیز در پاسخ به سؤالات سیاسی این‌گونه سؤال‌ها را تنها مناسب پشت جبهه‌ها می‌دانستند. اما از مسائل سیاسی داخل مملکت و مسائل سیاسی جنگ به دلیل پیش‌برد جنگ در بستر سیاست مطلع بودند ولی تفاوت نظرها در کارکرد آن‌ها با همرزمان‌شان مؤثر نبود.

  سیماب: چه کسانی در مورد مسائل جنگ و مسائل سالهای پایانی آن به حضرت امام(ره) مشورت می دادند.

 اظهارنظر درباره اینگونه مسائل آمیخته با اغراض سیاسی است. به عنوان مثال امام در بیانیه‌ای اشاره به این مطلب می‌کنند که فرمانده‌ی سپاه از جمله‌ی افرادی است که قائل به ادامه‌ی جنگ است اما امروز می‌بینیم به خصوص در جناح اصول‌گرا گفته می‌شود که آقای رضایی ساقی جام زهر است. حتی امام در آن پیام اشاره می‌کنند که آقای رضایی گفتند در صورت ندادن امکانات به جبهه‌ها ما عاشورایی می‌جنگیم و امام با تعرض به این جمله آن را شعاری بیش نمی‌پنداشتند.

عجیب است که این‌گونه زیر سؤال بردن مسائل جنگ در بین اصول‌گرایان بیش‌تر است و با اینکه خیلی ها به حضرت امام مشورت می دادند، اما خود ایشان به مسائل اشرافیت کامل داشتند و خود تصمیم نهائی را می گرفتند.

 سیماب: نظر شما درباره اینکه برخی درصدد شبیه سازی تاریخی در همه برهه های انقلاب و نظام و دفاع مقدس هستند چیست؟

 از غلط‌های فاحش و دهشتناک است که انسان برخی مقاطع تاریخی را با برخی اوضاع فعلی مقایسه کند نمی توان مظلومیت امیرالمؤمنین پس از پیامبر اسلام را برابر با مظلومیت رهبری پس از رحلت امام مقایسه کرد؛ اگر به مثال زدن باشد که شاید برخی جاها مثالی مغایر با این موارد زدن هم صحیح باشد،  اصولاً شرایط زمان پیامبر و شرایط دهه‌ی اول بعثت پیامبر و شرایط حکومت پیامبر اسلام و امامت ولایی امیرالمؤمنین با شرایط نظام انتخابی جمهوری اسلامی کاملاً متفاوت است. باید توجه داشت که شرایط به کلی متفاوت است و نه امام (ره) پیامبر اسلام اند و نه رهبر انقلاب امیرالمؤمنین علی (علی). هر چه از این‌گونه تشبیه‌ها در فضای سیاسی جامعه بیش‌تر استفاده شود بر کج‌روی و بیراهه‌روی افزوده می‌شود. اصولاً در تاریخ استفاده از شباهت غلط است.

 سیماب: آیا به نظر شما تمامی ابعاد جنگ ایران و عراق مورد بررسی قرار گرفته است؟

آیا تحقیق و پژوهش در مورد دفاع مقدس همچنان موضوعیت دارد؟

 یکی از کاستی‌های ما در زمینه‌ی دفاع مقدس کاستی تحقیق و پژوهش است و آن‌چه این امر را مضاعف نموده است این است که اسناد و مدارک کماکان در دست افراد و نهادهای نظامی است و اسناد و مدارک هنوز در دست محققان و دانشگاهیان قرار نگرفته است. از جمله می‌توان به چرایی استعفای آقای رضایی در سال 61 یعنی در اوج جنگ اشاره کرد.

جنگ کماکان ناگفته‌های زیادی دارد. حدود 7000 جلد کتاب پیرامون جنگ منتشر شده است که 30% آن غیرمستند و در قالب شعر و داستان است و مابقی از خاطرات رزمندگان و فرماندهان جنگ است و این عدد در مقابل میلیون‌ها انسانی که در جبهه‌ها حضور داشتند مقدار اندکی است. هنوز فرماندهانی از جنگ داریم که ناگفته‌های زیادی از مسائل پیرامون جنگ دارند از جمله آقای رضایی. حتی برخی از فرماندهان خاطرات خود را ناگفته گذاشته و از میان ما رفتند، مانند شهید کاظمی و شهید ظهیرنژاد.

البته به خاطر برخی ملاحظات سیاسی و امنیتی، فضا برای انتشار بعضی از این ناگفته‌ها وجود ندارد و اصولاً تاریخ در دنیا با یک نسل تأخیر نوشته می‌شود. با این حال بخش عمده‌ای از جعبه‌ی سیاه جنگ به تعبیری باز شده و خیلی از اسرار گفته شده است.

 سیماب:  پس از گذشت 32 سال از نقلاب اسلامی ایران و قریب به 22 سال از پایان جنگ تحمیلی، به نظر شما چقدر به آرمانهای اقلاب و دفاع مقدس نزدیک شده ایم؟ چقدر در پاسخگوئی به خون شهیدان موفق عمل کرده ایم؟

 برخی از انتظارات شهدا محقق شده است و برخی نشده است. می‌توان گفت در بعد امنیتی و دفاعی محقق شده است. اما در بعد فرهنگی نه تنها پیشرفت نداشته‌ایم بلکه پسرفت نیز داشته‌ایم و صحت این ادعا از چالش‌های موجود در جامعه در زمینه‌ی فرهنگ هویدا است. در بعد اقتصادی نیز می‌توان گفت که آرمان‌های شهدا که همان برپایی عدالت و از بین‌بردن فقر در جامعه بوده است محقق نشده است. از همه مهم‌تر شهدا احزاب و گرایش‌های سیاسی را در کنار هم متحد در راستای پیش‌برد اهداف نظام اسلامی می‌خواستند، اما امروزه شاهد آن هستیم که جناحی دارای آزادی کامل و جناحی تحت فشار است. می‌توان گفت در عرصه‌ی داخلی (فرهنگ و اقتصاد) نتوانستیم به آرمان‌های شهدا برسیم، با توجه به این که ظرفیت‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه بسیار بالاتر از آن چیزی است که امروزه شاهد آن هستیم و می‌توان گفت از این جهت ما بدهکار شهدا هستیم.